سلام بر آل یاسین! سلام بر تو که ندیده تو را عاشق شدیم

مهدیا! ما شهادت می دهیم که عصیان ما غیبت تو را طولانی ساخت و معترفیم به اینکه جهالت ما بر قلب پرعطوفت تو زخمها زده است. ما شهادت می دهیم که کتاب تو را نخوانده بستیم و بعضا تو را نشناخته معرفی کردیم. ما شهادت دهیم که پیروانی ناسپاس بودیم و دشمنانت را بر تو جاری ساختیم.

اما، اما ای رفیع تر از مسند عشق! بر ما ببخش قصورمان را که قاصریم و دعا کن برهدایتمان که گمراهیم و مران ما را که رمیدگان درگه نامحرمانیم

نگارا! تو را دوست می داریم و قسم به چشمانت که این بار دروغ نمی گوییم. هجر تو بر ما چه گران آمد .

ای معشوق ما که در عشقبازی ممتازی و در محبت استادی. ای آیینه کمال خلقت و ای زیباترین مصداق حضور خدا،

اعجازکن. ای معروف خدا! از احرام انتظار خارج شو و اعتکاف هجران را بشکن. روزه غربت را افطار کن و نقوس مردگان را زندگی بخش.

دلبرا! چمن چمن نرگسان بر آستانت خیمه زدند و در اشتیاق جمعه موعود گریبان می درند. نسیم نسیم در پی تو می وزند

تا یک پیچک موی تو را بنوازند. عندلیب عندلیب نغمه کنان بال می سایند که واژه ای از اشعار تو را بربایند.

یارا! دستانمان را می گشاییم تا به شبنم پیشانی تو وضو سازیم و سر می ساییم بر عبادت تا به غبارش سجده کنیم.

ای سبزتر از برگ بهشت خوشبوتر از عطر سرشت! رقیبانت را در خاکستر توبه دفن کردیم تا فقط با تو دلدادگی کنیم.

بدخواهانت را به سنگ نفرین مغضوب کردیم و بدصفتان نامرد را به دشنام بی غیرتی تازیانه زدیم.

نفسا! فرصتی ده تا به یمن عهد دوباره، چرخش غیبت تو به حرکت درآید و ریسمان هجران تو بریده شود ما بیداریم، بیدار از بد

ایمانی و بد عهدی. ما تو را چون نگین سلیمان به میان خواهیم گرفت و افتخار سربازی تو را به گذشتگان و آیندگان فخر خواهیم فروخت.

موعودا بیا! و دستان ما را بگیر و تا عرش خدا بالا بر. صوت خویش را آشکار کن تا به مناجات تو بیدلان بسوزند و  انتظار به سرآید

بی تو لبها به خنده مباد و نرگس چشمان بی تو گریان باد. ای واصل زمین و آسمان! ای وارث آدم تا خاتم! ای آخرین برهان روشن! بی تو دلتنگی ما را پایان   نیست. بی تو گذر زمان را توان دیدن نیست. بی تو عشق را نگاه باور نیست.

شمع درفراغت اشکریز است و گل برگ ریز و ما در عجبیم که با وجود این حزن و اندوه ، زندگی همچنان در چرخش است.

بگذار برایت بگرییم. بگذار بر دلتنگی مان ندبه کنیم. بگذار با پرندگان ناله زنیم و بگذار چون آسمان ابری شویم. می خواهیم

بار دیگر با تو عهد بندیم اما نشکنیم. می خواهیم با تو بمانیم اما نه تا ساحل که تا دریا.

آفتابا! از چه در پرده غیبت ، رخ برگرفتی ! این حجاب را کدام دست زمان کنار خواهد زد. این سر، سر به مهر، به چه سان شکسته خواهد شد؟ به کدام تضمین پس از یافتنت تو را از دست نخواهیم داد؟ کدام دلی را یارای فصل بعد از وصل خواهد بود؟ مقصدمان چه بعید و دور  است از تو، چه سخت است باور گم شدن تو،

 نه... تو پیدایی و این ماییم که گمشدگانیم

 

نظرات 3 + ارسال نظر
علی سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:12 ب.ظ http://www.montazerinemam.blogfa.com

با سلام خدمت شما وعرض خسته نباشید من از وبلاگتون دیدن کردم وبلاگ قشنگی دارید به ما هم سری بزنید و اگر دوست داشتید با هم تبادل لینک کنیم

علی سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:49 ب.ظ http://www.alisalar.blogsky.com

سلام :
شما در لینک های من اضافه شدید . موفق و پرتوان باشید

najmeh سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:36 ب.ظ http://mahdiye-fatemeh.blogfa.com

سلام
من با اجازه شما رو لینک کردم .خوشحال میشم اگه شما هم لینک کنید .اگه لینک کردید من رو با خبر کنید
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد